اینترنت که قطع میشود دوران یقظه میآید؛ دوران برخاستن از خواب و دریدن اوهام. دیگر کسی تا نیمهٔ شبْ عروسکهای مشهور را دنبال نمیکند. دیگر کسی از زکام شدن فلان بازیگر تا حرفهای بیارزش فلان فوتبالیست پهلو به پهلو نمیشود. هشتگها مثل برگ خزان میریزد. «کپی-پیست»ها از کار میافتد و قلم در دست اهلش میافتد و میچرخد. مردم به کتابها مراجعه میکنند. دانشجویان پاسخ سوالشان را از درون کتابهایشان (حالا کتاب کاغذی یا الکترونیکی فرقی نمیکند) جستوجو میکنند چون موتور جستجوی گوگل، همان علّامهگوگل، در دسترس نیست. این محدودیتْ دانشآموز و دانشجو را به تکاپو میاندازد و این تکاپو بر پهنای زیست او را میافزاید. او از زیست موبایلی، اپلیکیشنی و جستجوی کلیدواژهای مجبور میشود به خواندن یک کتاب برای کشف یک مطلب روی بیاورد. او برای خبر دادن نمیتواند توییت کند. حالا دیگر فقط مطالب خیلی مهم را به سمع و نظر دیگران میرساند.
در دوران وصلبودن اینترنت، فضای مجازی پُر از هشتگهای وقتگیر و بیفایده بود و مردم به هزاران چیز مزخرف سرگرم بودند و دربارهٔ آن چیزهای مزخرف ورّاجی میکردند. الآن که اینترنت قطع شده است مردمْ همه دارند به یک چیز فکر میکنند و آن این است که چرا اینترنت قطع شده است و همه میدانند چرا. چند شب اول اوضاع به این صورت پیش میرود که مردم عادت موبایلی خود را از سر میاندازند و شبها زودتر میخوابند. حالا اگر این قطعی اینترنت به یک ماه برسد بعید نیست که زیست شبانه در شهرها شکل بگیرد. مردم به خیابان بیایند و موسیقی پخش کنند و بزنند و برقصند. بعدازظهرها هم بنشینند و فیلم ببینند و کتاب بخوانند. و بیشتر فکر کنند با تمرکز بیشتر روی یک موضوع. همه میدانیم چرا اینترنت قطع شده است. به این حرکت حاکمیت فکر کنیم. این فکر کردن مفید است. اما ناخنکزدن به هزاران هشتگ بیفایده در شبکههای اجتماعی چه فایدهای دارد؟
حاکمیت با قطع کردن اینترنت به میدان آمده است. حالا دیگر هشتگبازی جواب نمیدهد چون بسترش وجود ندارد. حالا کسی که معترض است باید به خیابان بیاید تا حرفش را بزند؛ تا با مردم معاشرت کند و حرف بزند. وقتی اینترنت قطع است باید در خیابان و در میان مردم اعتراض کرد. آیا این چیز دلپسندی نیست؟ آیا این عیش مدام نیست؟ ایکاش اینترنت در همین حالت قطعشده بماند!
درباره این سایت